يه روز يه نفر که پاش چلاق بوده ميره مشهد که از امام رضا شفاء بگيره
،داشته با خودش نجوا ميکرده که ؛ای امام رضا شفام بده ،ديگه نميتوم از
خجالته زنو بچم سرمو بالا کنم ،کارمو دارم از دست ميدم و....يک باره يه
زنی مياد پيشش مي ایسته شروع ميکنه اونم به نجواکردن که ؛ای امام رضا بچم
نميشه ،شوهرم ميخواد طلاقم بده ،شفام بده،مادر شوهرم.... که يه دفعه ترکه
عصبانی ميشه ميگه آبجی حواسه امام رضا رو پرت نکن اينجا ارتپديه زنان
زايمان
اون طرفه
غضنفر زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری
میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه
غضنفر ميره ثبت احوال ميگه يه شناسنامه واسه بچه م ميخوام ! ميگن اسمش
چيه ؟ ميگه "شورلت" ميگن اينكه اسم ماشينه يه اسم بزار كه به نام پدر و
مادر بياد . ميگه خب به اسم ما مياد ديگه من "بيوك" آقا هستم . همسرم هم
"خاور" خانوم !!!
از يكي میپرسن نظرت در مورد دوران نامزدی
چیه؟ میگه والا مثل این میمونه
که بابات دوچرخه خریده باشه نزاره که روش بشینبی
نظرات شما عزیزان:
|